حلماحلما، تا این لحظه: 12 سال و 18 روز سن داره

*** حلما***

خاطرات گذشته1

ازونجایی که مامانی قول داده بود که در اسرع وقت این چند وقت گذشته رو جبران کنه، بنابراین فرصتی بهتر ازین پیدا نکردم که جبران کم کاریهای گذشته رو بکنم. چرا بهترین فرصت؟؟؟ 1. مامان امروز خونه است 2. کارهایش هم تند و تند انجام داده 3. و این مورد که از همه مهمتره اینه که حلمای من خوابیده و میشه با خیال راحت پشت لب تاپ بشینم.  ..... مامانی سعی میکنم بیشتر عکس بذارم ببخشید دیگه... اینجا محرم 92 هست که مامانی و حلما باهم میرفتن هیات البته همراه خاله ها و بیشتر از همه همراه خاله مائده. توی عکس سمت چپی حلما بغل خاله مائده است و ازونجایی که هوا خیلی سرد بود خاله لطف میکرد حلما رو با ماشین میبرد نزدیک جایی که هی...
20 شهريور 1393

روزت مبارک دخترکم

دختر یعنی مهر، دختر یعنی زیبایی، دختر یعنی رحمت، دختر یعنی برکت، دختر یعنی عشق ...  که یکیشو ما اینجا داریم، یه نازنین که هرچند مامانی وقت نداره و سرش شلوغه تا براش وقت بذاره و یه وقتایی با خستکیهای زیاد مامانی، این حلما هست که از اون حال و هوا مامانی بیرون میاره... مرسی دخترکم بخاطر بودنت.... روزت مبارک ******************************************************************* مامانی با عرض پوزش بابت این همه بدقولی سرم خیلی شلوغه، دیگه نمیگم بهت که قول میدم ولی سعی میکنم که بازم بیام و از دخترم اینجا بنویسم ...  ولی مامانی این قول رو میده که این چند ماه حتما یه جورایی جبران کنه... ...
5 شهريور 1393

ما دوباره برگشتیم.... هوررراااا!!!

ما دوباره برگشتیم.... اول از همه حلمای عزیزم مامانی ازت معذرت خواهی میکنه به خاطر این تاخیر چند ماهه که نیومد به وبلاگت سر بزنه و مطلب جدید بذاره.... از وقتی که مامانی رفته سر کار کلی سرش شلوغه و روزهای تعطیل هم فقط به خود حلمای نازنین می تونه رسیدگی کنه .... اما از این به بعد مامانی قول میده که دیگه بد قولی نکنه و زود به زود به وبلاگ نی نی خشگلش سر بزنه و آپدیتش کنه. دخمل مامان الان دیگه خانومی شده برای خودش و کلی کارها بلده که انجام بده... تو این چند وقته که گذشته که تقریبا یه 6 ماهی هم شده حلما کلی شیطون بلا شده ... مثلا کلی علاقه داره لباسهای مامانشو بپوشه  از مقنعه گرفته تا تونیک و مانتو .   ...
14 آبان 1392

نمایشگاه گل و گیاه

حلما کوچولو دیروز همراه مامانی و بابایی به نمایشگاه گل و گیاه در بوستان گفتگو رفت... وای که چقدر قشنگ بود... روح آدم تازه میشه وقتی اینهمه گل میبینه .... مامانی و بابایی هم از فرصت استفاده کردند و کلی عکس از حلمای نازنین گرفتند. این دخملی شیطون یه لحظه هم آروم نمی گرفت و نمیگذاشت ازش عکس بگیریم.     تو این عکس هم دخملی شیطون شده بود و همش میخندید و ادا در می آورد. قربون خنده هات... این هم یک اسب گل گلی... که دخملی جلوی این اسب عکس گرفته این هم در حاشیه نمایشگاه ، در بوستان گفتگو... قربون ژستت برم...   ...
20 ارديبهشت 1392

تقویم 92

میدونم یکمی دیرشده اما هنوز توی ماه دوم سال هستیم ... مامانی وقت نکرده بود تا تقویم رو برای وبلاگ عسلی آماده کنه ... بالاخره آماده شده... مامانی اینجا میذاره برای یادگاری... قربونت برم خشگل مامان... ...
14 ارديبهشت 1392

زندگی من!!! تولدت مبارک...

  هدیه ای از آسمان برای؛ روز تولدت رسید. و دیدم هیچ چیز گلم را جز عشق مادرانه ای لایق نیست. تولدت مبارک امروز یعنی ١١ اردیبهشت، روز تولد زندگی من، دخترم... حلماست. دخترم، نفس مامان فقط میتونم بگم که عاشقانه دوستت دارم. تولد یک سالگی ات مبارک. امشب به مناسبت میلاد حضرت زهرا و روز مادر و تولد حلما جونم رفتیم بیرون و یک جشن سه نفره داشتیم. امسال اولین سال تولد دخملی هست. جیگر طلای مامان فقط میخواست بغل مامانی و بابایی باشه اصلا آروم و قرار نداشت  با کلی بازی و سرگرمی چند دقیقه ای توی صندلی غذا گذاشتیم.    عسل مامان میخواست شمع و با دستش خاموش کنه... دستش میسوخت اما باز هم دستشو میزد به ...
11 ارديبهشت 1392

از پارک تا سُرسُره بازی

حلمای نازنینم امروز بعد از 10 روزی که به مهد رفته بود، برای اولین بار رفت به پارک و کلی بازی کرد و کلی بهش خوش گذشت. قربونت برم که اینقدر قشنگ به دوربین نگاه میکنی.... توی پارک قسمت بازی هم داشت که خیلی جالب بود ... عسلم یه سری هم به اونجا زد... کلی تونل داشت و سرسره ... مامانی هم از فرصت استفاده میکرد و از عسلش تند تند عکس میگرفت. این هم از اولین سر سره... جیگر طلا وقتی داشت از سر سره پایین می اومد یکم میترسید اما و قتی میرسید پایین کلی ذوق می کرد.   اینجا هم نفس مامان توی تونل بود ووقتی از اون تو ما رو نگاه میکرد ذوق میکرد. این هم که یک سر سره دیگه  البته همراه ...
6 ارديبهشت 1392
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به *** حلما*** می باشد