از پارک تا سُرسُره بازی
حلمای نازنینم امروز بعد از 10 روزی که به مهد رفته بود، برای اولین بار رفت به پارک و کلی بازی کرد و کلی بهش خوش گذشت.
قربونت برم که اینقدر قشنگ به دوربین نگاه میکنی....
توی پارک قسمت بازی هم داشت که خیلی جالب بود ... عسلم یه سری هم به اونجا زد...
کلی تونل داشت و سرسره ... مامانی هم از فرصت استفاده میکرد و از عسلش تند تند عکس میگرفت.
این هم از اولین سر سره... جیگر طلا وقتی داشت از سر سره پایین می اومد یکم میترسید اما و قتی میرسید پایین کلی ذوق می کرد.
اینجا هم نفس مامان توی تونل بود ووقتی از اون تو ما رو نگاه میکرد ذوق میکرد.
این هم که یک سر سره دیگه البته همراه با یه تونل بود یکمی خطرناک بود برای حلما جونم... البته حلما جونم تنهایی توی این تونل نرفت...
قربونش برم که اینقدر از چشمهاش شیطنت میریزه....
قربون صورت ماهت بشه مامانی...
البته بگم که دخملی بعد از کلی بازی و عکس گرفت دوساعتی عمیق خوابید ...