مسافرت 3 روزه به دیار پدری
هفته پیش سه شنبه رفتیم شمال. بعد از عید این اولین باری بود که میرفتیم بخاطر مشغله های مامان نمیشد...
اول رفتیم ساری لب ساحل...
سر راه یکجا توقف کردیم تا شام بخوریم حلمای مامان هم همش میگفت مامان عکس بگیر... اینم عکس
فردا صبح وقتی از خواب بیدار شد. زن عمو کافیه زحمت کشید و استخر بادی امیرجهان و آماده کرد و این دو تا وروجک کلی آب بازی کردند...
همون شب رفتیم خونه عمه سمیره و حلما با صندلی کوچک اتاق یلدا تا آخر وقتی که برگردیم خونه سرگرم بود.فردای اون شب هم رفتیم خونه عمه منیره، حلما هم با عروسکهایی که عمه جونش در اختیارش گذاشته بود کلی سرگرم بود. هرچند که عکسی از عروسک بازی اون شب در دست نیست.
ازونجایی که حلما علاقه شدیدی به روسری و چادر داره از هر چیزی به جای روسری و چادر استفاده میکنه... توی ماشین دستمال ماشین همش روی سرش بود...
یعنی من فدای فکر کردنت بشم عشقم...
حتی از لباس ورزشی بابایی هم جای چادر استفاده میکنه...