اولین احیای حلما کوچولو
حلمای نازنین مامان الان دیگه سه ماهشه . مامانی و بابایی و خوب میشناسه... تازگیها تا کسی غیر از مامان و بابایی و می بینه غریبی می کنه و بغض می کنه... ای جان مامان الهی قربون اون لبای ناز و کوچولوت بشه که وقتی بغض میکنی با مزه میشه...
خانوم خانومای من امسال در اولین ماه رمضون عمرش حضور داشت و همچنین در اولین شبهای قدر.
حلمای مامان، مامانی و بابایی رو توی این شبهای قدر همراهی کرد... دعای مامانی برای دختر گلش این بود که سلامت باشه و عاقبت بخیر و دیگه اینکه سالهای سال بتونه این شبهای قدر و درک کنه.
عزیز دل مامان خیلی دوستت دارم...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی