فسقلی مامان
حلمای نازنین مامان این چند وقتی که گذشت خیلی مریض بود و سخت مشغول دندون درآوردن بود. الهی مامانت بمیره برات که اینقدر مریض شدی و تب کردی ان شاءالله همیشه صحیح و سلامت باشی گلم.
خانوم خشگل ما هفته پیش جمعه آماده شد تا همراه مامان و بابا بیرون بره ...
توی این عکس دخمل مامان حسابی خوش تیپ کرده و کاملا آماده است و مامانی هم از این فرصت استفاده کرد و چند تا عکس از جیگر طلا گرفت.
دخمل مامان تازگیها دیگه خودش بلند میشه دستش و از مبل میگیره میخواد راه بره .
قربونت برم الهی...
وقتی میذارمش توی روروئک کلی ذوق میکنه همش با روروئک خودشو میزنه به در و دیوار. از توی حال میاد توی آشپزخانه و از اونجا میره به سمت اتاقش ...فدات بشم فسقلی من... توی عکس زیر هم مامانی یهو از راه رسید و ازش عکس گرفت . عسل مامان تعجب کرده....
این چند وقته عسل مامان کلی مریض شده بود به همین خاطر کلی لاغر میشد و دوباره تا به غذا خوردن می افتاد مامانی یه عالمه غذا میداد بهش که دوباره زودی چاق بشه...
جیگر طلا نگران اینه که یه وقتی اضافه وزن پیدا نکنه ... به همین خاطر هر وقت ازش غافل میشیم سریع میره سمت ترازو و میشینه روش تا خودش و وزن کنه.... عاشققققتتتتتمممم
خانوم خانوما شبهایی که خیلی خسته میشه و خوابش میاد خیلی داغون میخوابه میگی نه نگاه کن...
فدات بشم این چه وضع خوابیدنه؟؟!!؟؟
میدونستی عمر منی؟؟؟